ز
ابرک آسوده ای بالای کوه
زتبقی در باد
و برف بازمانده ی دی
گیلاس ها شکوفه ها غزاله غفلت
تابستان تمام افرها
و تو که ناگهان
مرا به نام کوچک خودم می خوانی
نانرنح ها هلو روشنایی راه
جلوباره ی بالای شیب
نام ها رخسارها ادامه آوازها
و من که خیلی دیر
نام کوچک تو را در همین ترانه تکرار کرده ام
خدایا این چه رویایی ست
که هرگز شهامت گفتنش را
به گهواره نداشته ام
اما به گور شاید